یا صاحب الزمان عج ادرکنی********** مخمس به غزل حافظ
یا صاحب الزمان عج ادرکنی********** مخمس به غزل حافظ
گرم مجال دهد روزگار زشت نهاد
به شاخ گل بنشینم همی کنم فریاد
به انتظار جمال تو تا شوم آزاد
اگر ز کوی تو بوئی به من رساند باد
به مژده جان جهان را به باد خواهم داد
بده تو جام می و کن نظر به مستی من
مکن نظاره تو جانا به بت پرستی من
مباش در پی آزار و دل شکستی من
اگر چه گرد برانگیختی ز هستی من
غباری از من خاکی به دامنت مرساد
دل مرا ز فراق جمال خود خستی
ندانم از چه سبب جام وصل بشکستی
مگر نه عهد ولایت تو از ازل بستی
تو تا به روی من ای نور دیده در بستی
دگر جهان در شادی به روی من نگشاد
ز هجر روی تو آواره ام چنان مجنون
غریب و زار و دل افسرده اندر این هامون
اگر مرا نپذیری بگو که سازم چون
خیال روی تو ام دیده میکند پر خون
هوای زلف تو ام عمر میدهد بر باد
اگر ز راه وفا سوی ما کنی گذری
کنم فدای قدومت هزار جان و سری
دریغ و درد که نبود مرا ز تو خبری
نه در برابر چشمی نه غائب از نظری
نه یاد میکنی از من نه پیروی از باد
بیا بیا که بسی چیره گشته اهریمن
ز دست خارجیان منکر است مستحسن
اگر که جلوه کنی لحظه ئی تو در دل من
بجای طعنه اگر تیغ می زند دشمن
ز دوست دست برنداریم هرچه بادا باد
بیا به مسند احمد نشین تو شو واعظ
خدای عالم کون و مکان تو را حافظ
توئی به عالم ایجاد دمبدم حافظ
ز دست عشق تو جان را نمی برد حافظ
که جان ز حسرت شیرین نمی برد حافظ
ببین به کرببلا شاه تشنه کامان را
به همرهش علی آن بلبل خوش الحان را
که غش نموده ز تاب عطش دهد جان را
به بر گرفت گلویش چو تیر پیکان را
بگفت باب گرامی ز غم شدم آزاد
شبانه روز تو "رونیزیا" بزن بر سر
ببار اشک تو در ماتم علی اصغر
که تا شفیع تو گردد به قبر و هم محشر
بگو به مهدی صاحب زمان که ای سرور
فغان و آه که اصغر ز تشنگی جان داد
.التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم و خاندانش صلوات
